همانند
لغتنامه دهخدا
همانند. [ هََ ن َن ْ ] (ص مرکب ) مخفف هم مانند است که به معنی شبیه و نظیر و مانند یکدیگر باشد. (برهان ). نیز مرخم هماننده است :
به رای و به گفتار و نیکی گمان
نبینی همانند او در زمان .
ز کارآزموده گزیده مهان
همانند تو نیست اندر جهان .
مرا با صنوبر همانند کردی
به قد و به رخ با ستاره برابر.
که از چهر و بالا و فرّ و شکوه
همانند او کس نبد زآن گروه .
همانند بس یابی از مردمان
ولیکن درستی نباشد همان .
ای خوب نهال ار ز خرد بار نگیری
با بید و سپیدار همانند و همالی .
رجوع به هماننده شود.
به رای و به گفتار و نیکی گمان
نبینی همانند او در زمان .
ز کارآزموده گزیده مهان
همانند تو نیست اندر جهان .
مرا با صنوبر همانند کردی
به قد و به رخ با ستاره برابر.
که از چهر و بالا و فرّ و شکوه
همانند او کس نبد زآن گروه .
همانند بس یابی از مردمان
ولیکن درستی نباشد همان .
ای خوب نهال ار ز خرد بار نگیری
با بید و سپیدار همانند و همالی .
رجوع به هماننده شود.