هذیان
لغتنامه دهخدا
هذیان . [ هََ ذَ ] (ع مص ) بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن . (منتهی الارب ). چرند و پرند. گفتار بیهوده . پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف ). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن . (اقرب الموارد) :
من این همه ز طریق مطایبت گفتم
مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان .
اکنون صفت بچه ٔ انگور بگویم
کاین هر صفتی در صفت او هذیان است .
نخیزد دشمنی الا ز هذیان
تو هذیان بر زبان خود مگردان .
- هذیان گفتن . رجوع به هذیان گفتن و نیز رجوع به هذی شود.
من این همه ز طریق مطایبت گفتم
مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان .
اکنون صفت بچه ٔ انگور بگویم
کاین هر صفتی در صفت او هذیان است .
نخیزد دشمنی الا ز هذیان
تو هذیان بر زبان خود مگردان .
- هذیان گفتن . رجوع به هذیان گفتن و نیز رجوع به هذی شود.