هاس
لغتنامه دهخدا
هاس .(اِ) بیم . ترس . (از برهان ) (از اوبهی ) :
من با تو به دل هیچ ندارم ز بدیها
چیزی نتوان گر تو همی هاسی می هاس .
مخفف هراس است . (برهان )(آنندراج ). رجوع به هراس و هاسیدن شود.
من با تو به دل هیچ ندارم ز بدیها
چیزی نتوان گر تو همی هاسی می هاس .
مخفف هراس است . (برهان )(آنندراج ). رجوع به هراس و هاسیدن شود.