هاتف
لغتنامه دهخدا
هاتف . [ ت ِ ] (ع ص ) آوازدهنده . خواننده . (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). آوازکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آوازدهنده ای که خود او را نبینی . بانگ دهنده :
یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامش بری ، نزد رامشگری .
مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب
کز این رواق طنینی که می رود دریاب .
عارفان نظری را فدا اینجا خواهند
هاتفان سحری را ندا اینجا شنوند.
هر لحظه هاتفی به تو آواز میدهد
کاین دامگه نه جای امان است ، الامان .
هر زمان از هاتفی آواز می آید ترا
کاندر این مرکز دل خرم نخواهی یافتن .
با ناقه شنو که هاتف راه
میگوید انت ناقةاﷲ.
هاتف خلوت به من آواز داد
وام چنان کن که توان بازداد.
از آن رازجویان پنهان پژوه
یکی را به خود خواند هاتف ز کوه .
مرا چون هاتف دل دید دمساز
برآورد از رواق همت آواز.
هاتف آن روز به من مژده ٔ این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
هاتفی از گوشه ٔ میخانه دوش
گفت : ببخشند گنه ، می بنوش .
|| ستاینده و ستایش کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامش بری ، نزد رامشگری .
مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب
کز این رواق طنینی که می رود دریاب .
عارفان نظری را فدا اینجا خواهند
هاتفان سحری را ندا اینجا شنوند.
هر لحظه هاتفی به تو آواز میدهد
کاین دامگه نه جای امان است ، الامان .
هر زمان از هاتفی آواز می آید ترا
کاندر این مرکز دل خرم نخواهی یافتن .
با ناقه شنو که هاتف راه
میگوید انت ناقةاﷲ.
هاتف خلوت به من آواز داد
وام چنان کن که توان بازداد.
از آن رازجویان پنهان پژوه
یکی را به خود خواند هاتف ز کوه .
مرا چون هاتف دل دید دمساز
برآورد از رواق همت آواز.
هاتف آن روز به من مژده ٔ این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
هاتفی از گوشه ٔ میخانه دوش
گفت : ببخشند گنه ، می بنوش .
|| ستاینده و ستایش کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).