نوح

لغت‌نامه دهخدا

نوح . (اِ) لبلاب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (برهان قاطع). عشقه . گیاهی که بر درخت پیچد. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). حبل المساکین . (برهان قاطع).

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما