نوح . [ ن َ ] (ع مص ) نوحه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). گریه و ماتم نمودن به آواز بلند بر شوی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به بانگ بلند و عویل و جزع گریستن بر شوی خود. (از اقرب الموارد). نواح . نیاحة. مناحة. (متن اللغة) (اقرب الموارد). نیاح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بانگ کردن کبوتر . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) آواز قمری و کبوتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ، اِ) زنان که حزن و سوکواری را گرد هم آیند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة): نساء نوح ؛ نوائح . (اقرب الموارد). ج ِ نائح . (منتهی الارب ). رجوع به نائح شود. || ج ِ نائحة. (منتهی الارب ). رجوع به نائحة شود.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.