موبدی
لغتنامه دهخدا
موبدی . [ ب َ ] (حامص ) موبد بودن . شغل موبد. مقام پیشوایی دین زرتشتی . (یادداشت مؤلف ) :
منم گفت با فره ٔ ایزدی
همم شهریاری و هم موبدی .
وین طرفه که موبدی گرفته ست
بر یک دو کشیش رنگ کشخان .
و رجوع به موبد شود.
|| (ص نسبی ) منسوب به موبد چنانکه مقام موبدی و جامه ٔ موبدی و رای موبدی . (یادداشت مؤلف ).
منم گفت با فره ٔ ایزدی
همم شهریاری و هم موبدی .
وین طرفه که موبدی گرفته ست
بر یک دو کشیش رنگ کشخان .
و رجوع به موبد شود.
|| (ص نسبی ) منسوب به موبد چنانکه مقام موبدی و جامه ٔ موبدی و رای موبدی . (یادداشت مؤلف ).