مفلس

لغت‌نامه دهخدا

مفلس . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) شاعری است از قصبه ٔ «کون آباد» هندوستان و این بیت از اوست :
جهد کن تا پیش محتاج آبرو پیدا کنی
قطره چون گوهر شود فیضش به دهقان می رسد.
و رجوع به تذکره ٔ صبح گلشن و قاموس الاعلام ترکی شود.

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما