معن
لغتنامه دهخدا
معن . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دراز. || کوتاه . || اندک . || بسیار. || سهل و آسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- رجل معن فی حاجته ؛ مرد سهل و آسان درحاجت . (ناظم الاطباء).
|| هرچیز که بدان سودی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ادیم . (اقرب الموارد). || آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آبی که ظاهر باشد. (از اقرب الموارد). || خواری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (مص ) دور رفتن اسب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دور رفتن در تاختن . (از اقرب الموارد). || روان کردن آب را. (از منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء). روان شدن آب . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از تاج العروس ج 9 ص 347). || سیراب شدن گیاه و به پایان بالیدگی رسیدن گیاه .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سیراب شدن گیاه یا جا از آب . (از اقرب الموارد). || پی در پی باریدن باران بر زمین و سیراب ساختن آن را. (از اقرب الموارد). || پذیرفتن خواری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اقرار کردن به حق کسی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منکر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انکار کردن حق کسی . (از ناظم الاطباء). منکر شدن حق کسی و این لغت از اضداد است . (از اقرب الموارد). || سپاس نعمت ناکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- رجل معن فی حاجته ؛ مرد سهل و آسان درحاجت . (ناظم الاطباء).
|| هرچیز که بدان سودی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ادیم . (اقرب الموارد). || آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آبی که ظاهر باشد. (از اقرب الموارد). || خواری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (مص ) دور رفتن اسب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دور رفتن در تاختن . (از اقرب الموارد). || روان کردن آب را. (از منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء). روان شدن آب . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از تاج العروس ج 9 ص 347). || سیراب شدن گیاه و به پایان بالیدگی رسیدن گیاه .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سیراب شدن گیاه یا جا از آب . (از اقرب الموارد). || پی در پی باریدن باران بر زمین و سیراب ساختن آن را. (از اقرب الموارد). || پذیرفتن خواری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اقرار کردن به حق کسی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منکر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انکار کردن حق کسی . (از ناظم الاطباء). منکر شدن حق کسی و این لغت از اضداد است . (از اقرب الموارد). || سپاس نعمت ناکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).