مبا
لغتنامه دهخدا
مبا. [ م َ ] (فعل دعایی و نفرینی ) مخفف مباد است . (غیاث ) (انجمن آرا) (آنندراج ) :
حال ما این است در فقر و غنا
هیچ مهمانی مبا مغرور ما.
مر بشر را خود مبا جامه ٔ درست
چون رهید از صبر در حین صدر جست .
همه قصرها گو مبا زرنگار
سپنجی سرا نیز آید به کار.
و رجوع به مباد شود.
حال ما این است در فقر و غنا
هیچ مهمانی مبا مغرور ما.
مر بشر را خود مبا جامه ٔ درست
چون رهید از صبر در حین صدر جست .
همه قصرها گو مبا زرنگار
سپنجی سرا نیز آید به کار.
و رجوع به مباد شود.