قدسیان
لغتنامه دهخدا
قدسیان . [ ق ُ ] (اِ) ج ِ قدسی . فرشتگان و صلحاء و اولیأاﷲ و روحانیان . (آنندراج ) :
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر میکنند.
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است .
رجوع به قدسی شود.
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر میکنند.
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است .
رجوع به قدسی شود.