فروردین
لغتنامه دهخدا
فروردین . [ ف َرْ وَ ] (اِ) در زبان پهلوی فرورتن ، مأخوذ از پارسی باستان ظاهراً فرورتینام و آن ظاهراً جمع مؤنث کلمه ٔ فرورتی در حالت اضافی است و جمعاً به معنی فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است . بنابراین «ین » علامت نسبت نیست . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام ماه اول سال شمسی باشد و آن بودن آفتاب است در برج حمل و آن برج اول است از بروج دوازده گانه ٔ فلک و باد دبور که باد مغرب است در این ایام میوزد. (برهان ). این ماه برج حمل راست که سرتاسر وی آفتاب در این برج باشد. (نوروزنامه ٔ خیام ) :
گرفت از ماه فروردین جهان فر
چو فردوس برین شد هفت کشور.
وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است .
|| نام فرشته ای هم هست که از خازنان بهشت است و تدبیر امور ومصالحی که در این ماه و در روز فروردین که نوزدهم این ماه است واقع شود، بدو متعلق است . || نام روز نوزدهم باشد از هر ماه شمسی و در این روز از ماه فروردین فارسیان جشن سازند و عید کنند بنابر قاعده ٔ کلیه که پیش ایشان جاری است که هر روز از هر ماهی که نام همان ماه داشته باشد عید باید کرد. نیک است در این روز به اعتقاد ایشان جامه ٔ نو پوشیدن و دیدن گوسفندان و گله و رمه ٔ گاوان و اسبان . (برهان ) :
فروردین است و روز فروردین
شادی و طرب همی کند تلقین .
|| (اِخ ) نام قسمتی از اوستای موجود. رجوع به فروردین یشت شود.
گرفت از ماه فروردین جهان فر
چو فردوس برین شد هفت کشور.
وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است .
|| نام فرشته ای هم هست که از خازنان بهشت است و تدبیر امور ومصالحی که در این ماه و در روز فروردین که نوزدهم این ماه است واقع شود، بدو متعلق است . || نام روز نوزدهم باشد از هر ماه شمسی و در این روز از ماه فروردین فارسیان جشن سازند و عید کنند بنابر قاعده ٔ کلیه که پیش ایشان جاری است که هر روز از هر ماهی که نام همان ماه داشته باشد عید باید کرد. نیک است در این روز به اعتقاد ایشان جامه ٔ نو پوشیدن و دیدن گوسفندان و گله و رمه ٔ گاوان و اسبان . (برهان ) :
فروردین است و روز فروردین
شادی و طرب همی کند تلقین .
|| (اِخ ) نام قسمتی از اوستای موجود. رجوع به فروردین یشت شود.