عمیر
لغتنامه دهخدا
عمیر. [ ع َ ] (ع ص ) جای معمور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای آباد، و آن فعیل است بمعنای مفعول . (از اقرب الموارد). || ثوب عمیر؛ جامه ٔ سخت باف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه ٔ محکم . (از اقرب الموارد). || کثیربجیر عمیر؛ از اتباع است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). بسیار متعدد. (ناظم الاطباء). کثیربشیر، بجیر عمیر؛ از اتباع است . (از تاج العروس ).