ترجمه مقاله

ظلف

لغت‌نامه دهخدا

ظلف . [ ظِ ] (ع اِ) سُم شکافته مانند سُم گاو و گوسفند و بز و جز آن . ژنگله . زنگله ٔ گاو و گوسفند و آهو و امثال آن . کفشک . (التفهیم ). ج ، ظُلوف ، اَظلاف .
ارجانی گوید: چون سم ستور شکافته بسوزند و با سرکه به هم بیامیزندو بر داءالثعلب طلی کنند منفعت کند و بعض اطباء گفته اند سُنب بز را در خانه بخور کنند به واسطه ٔ او گزندگان از خانه بگریزند. (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). و نیز سوخته ٔ مجموع سم حیوانات ذوات الظلف مسهل ماء اصفر و ضماد او با شراب جهت گزیدن هوام و با عسل جهت نقرس و مفاصل نافع [ باشد ] . (مخزن الادویة).
- ذوات الظلف ؛ زنگله داران از گاو و گوسفند و آهو و آنچه بدان ماند.
|| حاجت و نیاز. || پیروی در رفتار و جز آن . || مراد و مقصد و مقصود: وجد ظلفه ؛ أی مراده . || چراگاه موافق : وجدت الشاة ظلفها؛ أی مرعی موافقاً فلاتبرح منه . || ظِلف النفس ؛ نزهها؛ أی نزه النفس . ظلیف النفس . || ظلف الخبز؛ کران نان . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله