صفی
لغتنامه دهخدا
صفی . [ ص َ فی ی ] (اِخ ) صفی اﷲ. لقب آدم ابوالبشر :
اولاد آدم از قلم تو برند رزق
گوئی مگر وصی توئی از آدم صفی .
بانگ برزد عزت حق کای صفی
تو نمیدانی ز اسرار خفی .
رجوع به آدم و رجوع به صفی اﷲ شود.
اولاد آدم از قلم تو برند رزق
گوئی مگر وصی توئی از آدم صفی .
بانگ برزد عزت حق کای صفی
تو نمیدانی ز اسرار خفی .
رجوع به آدم و رجوع به صفی اﷲ شود.