شنبه
لغتنامه دهخدا
شنبه . [ شَم ْ ب َ/ ب ِ / ب ِه ْ ] (اِ) شنبد. شنبذ. نام روز اول هفته باشد. (برهان ). نام اولین روز ایام هفته است و تا شش روز مکرر شود. و آن را شنبد با دال نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). روز اول هفته . از کلمه ٔ عبری شَبَّت . سَبْت . (یادداشت مؤلف ): شیار؛ نام روز شنبه . (منتهی الارب ) :
تا چو آدینه بسر برده شد آید شنبه
تا چو ماه رمضان بگذرد آید شوال .
مانده میراث ز جدّانش از پارینه
شوخگن گشته ، از شنبه و آدینه .
شنبه آنجا که قسم شنبه بود
و آن دگرها چنان کز آن به بود.
فکر شنبه تلخ دارد جمعه ٔ اطفال را
عشرت امروز بی اندیشه ٔ فردا خوش است .
- شنبه شب ؛ شبی که فردای آن یکشنبه است .
تا چو آدینه بسر برده شد آید شنبه
تا چو ماه رمضان بگذرد آید شوال .
مانده میراث ز جدّانش از پارینه
شوخگن گشته ، از شنبه و آدینه .
شنبه آنجا که قسم شنبه بود
و آن دگرها چنان کز آن به بود.
فکر شنبه تلخ دارد جمعه ٔ اطفال را
عشرت امروز بی اندیشه ٔ فردا خوش است .
- شنبه شب ؛ شبی که فردای آن یکشنبه است .