سال خرده
لغتنامه دهخدا
سال خرده . [ خ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از کهنه و دیرینه (آنندراج ) :
افتادگی ضرور بود سال خرده را
واجب شود نماز چو وقت زوال شد.
رجوع بسالخورده شود.
افتادگی ضرور بود سال خرده را
واجب شود نماز چو وقت زوال شد.
رجوع بسالخورده شود.