ترجمه مقاله

زهوار

لغت‌نامه دهخدا

زهوار. [ زِهَْ ] (اِ مرکب ) حاشیه ای که از چوب به الوار و جز آن دهند تا آجر را بدان پیوندند در طاق زدن و جز آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). لبه . حاشیه . کناره . زوار. (فرهنگ فارسی معین ).
- زهواردررفته ؛ سخت پیر یا سخت ضعیف . سخت بیکاره و ناتوان : یک کالسکه ٔ زهواردررفته . یک پیر زهواردررفته . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
|| پوست سفید قوسی که بر بن ناخنهاست متصل به طرف انسی . (یادداشت ایضاً). || چشمه که از زهیدن آبهای بالادست در اراضی پست مجاور ظاهر میشود. (یادداشت ایضاً). || دیوار. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله