زانی
لغتنامه دهخدا
زانی . (ع ص ) مرد زانی . (اقرب الموارد). مرد زناکننده . زناکار. غتفره . (ناظم الاطباء). مردی که با زنی بدون نکاح جماع کند که نام آن زنا است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به زان و زناة و زناشود. || مجازاً روزگار. دهر :
فرزند بسی دارد این دهر جفاجوی
هر یک بد و بیحاصل چون مادر زانیش .
ورجوع به زانیه و زانیات شود.
فرزند بسی دارد این دهر جفاجوی
هر یک بد و بیحاصل چون مادر زانیش .
ورجوع به زانیه و زانیات شود.