ترجمه مقاله

رجحان

لغت‌نامه دهخدا

رجحان . [ رُ ] (ع مص ) چربیدن ترازو و مایل گردیدن آن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). چربیدن ترازو و مایل گردیدن آن : رجح المیزان رجوحاً و رجحاناً. (منتهی الارب ). سنگین شدن و مایل گردیدن یک کفه ٔ ترازو. || وزن کردن چیزی و سنگینی آنرا دریافتن بدست . (از اقرب الموارد). || غالب آمدن بر کسی در نبرد در اندازه ٔ چیزی . (ناظم الاطباء). افزون آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار)(آنندراج ) (از منتخب اللغات ). || زیاد شدن وزن . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) زیادتی و فوقیت و فضیلت و افضلیت و تفوق . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) : و مزیت و برتری و رجحان این پادشاه دیندار... بر پادشاهان عصر... از آن ظاهر است که در آن به اطنابی و اسبابی حاجت افتد. (کلیله و دمنه ). و آدمی زاده را به فضل و منیت خویش به مزیت عقل و رجحان فرد از دیگر جانوران ممیز گردانید. (کلیله و دمنه ). رجحان عقل و مزید فضل و وفور آلت و قوت و شوکت او می دانست . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 154).
ترجمه مقاله