دانه پاشیدن
لغتنامه دهخدا
دانه پاشیدن . [ ن َ /ن ِ دَ ] (مص مرکب ) فروریختن و پراکنده کردن دانه . افشاندن دانه . دانه افشانی . پراکندن دانه :
بیابان را غزالی نیست بی خلخال چون لیلی
ز زنجیرجنون پاشیدم از بس دانه در صحرا.
|| فریفتن بتدریج با عطا و دهشی . از راه بردن کسی با بخشیدن و دادن چیزی اندک بوی .
بیابان را غزالی نیست بی خلخال چون لیلی
ز زنجیرجنون پاشیدم از بس دانه در صحرا.
|| فریفتن بتدریج با عطا و دهشی . از راه بردن کسی با بخشیدن و دادن چیزی اندک بوی .