دام عنکبوت
لغتنامه دهخدا
دام عنکبوت . [ م ِ ع َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابرکاکیا.تنیده ٔ عنکبوت . تسته ٔ جولاه . (آنندراج ) :
در هر سری از هوای دل شور کسی است
هر کس بدر کسی پی ملتسمی است
بی روی تو مردمان چشمم در چشم
گویی در دام عنکبوتی مگسی است .
در هر سری از هوای دل شور کسی است
هر کس بدر کسی پی ملتسمی است
بی روی تو مردمان چشمم در چشم
گویی در دام عنکبوتی مگسی است .