خوارداشت
لغتنامه دهخدا
خوارداشت . [ خوا / خا ] (مص مرکب ) استخفاف . استحقار. توهین . تذلیل . تحقیر. تخفیف . اهانت . (یادداشت بخط مؤلف ) :
از خوارداشت منگر در ذات هیچ چیزی
کآنجا دلیست گویا کو را زبان نبینی .
- امثال :
زدن بنده خوارداشت خواجه باشد .
از خوارداشت منگر در ذات هیچ چیزی
کآنجا دلیست گویا کو را زبان نبینی .
- امثال :
زدن بنده خوارداشت خواجه باشد .