خنیا
لغتنامه دهخدا
خنیا. [ خ ُ ] (اِ) سرود و ساز و نغمه باشد چه خنیاگر خواننده و سازنده و سرودگوی را گویند و به این معنی بتقدیم «یای » حطی بر «نون » هم آمده است . (برهان قاطع). سرود. ساز. نغمه . آهنگ . ترانه . (ناظم الاطباء). موسیقی . (یادداشت بخط مؤلف ) . رامش بود اعنی سرود و بدین سبب سرودگوی را خنیاگر گویند. (صحاح الفرس ) :
ز رامش جهان بانگ خنیا گرفت .
ز رامش جهان بانگ خنیا گرفت .