خنده روی
لغتنامه دهخدا
خنده روی . [ خ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) مقابل ترش روی . بشاش . خوش خلق . مقابل اخمو. (یادداشت بخط مؤلف ) :
صبوح است ای ساقی خنده روی
سر گریه دارم ایاغ تو کوی .
با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون
باز از شراب غنچه دماغم رسیده است .
در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی
من بصد جوش تبسم گریه ٔ ماتم کنم .
صبوح است ای ساقی خنده روی
سر گریه دارم ایاغ تو کوی .
با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون
باز از شراب غنچه دماغم رسیده است .
در خمستانی که عشرت را نیابی خنده روی
من بصد جوش تبسم گریه ٔ ماتم کنم .