خردک منش
لغتنامه دهخدا
خردک منش . [ خ ُ دَ م َ ن ِ ](ص مرکب ) صاحب تجربه . باتجربه . صاحب رای :
بپرسیدش از راد و خردک منش
ز نیکی کنش مردم و بدکنش .
|| ظاهراً بمعنی انسان شکسته نفس نیز می آید.
بپرسیدش از راد و خردک منش
ز نیکی کنش مردم و بدکنش .
|| ظاهراً بمعنی انسان شکسته نفس نیز می آید.