خانیان
لغتنامه دهخدا
خانیان . (اِخ ) نام سلسله ای از سلاطین ترک است که پیش از مغول بر ترکستان شرقی حکم میرانده اند. این طایفه به اسامی : «خاقانیه » و «ایلک خانیه » و «خانیان » و «آل افراسیاب » نیز شهرت داشته اند. رجوع به «آل افراسیاب » شود :
ز هول رزمگهش خانیان بترکستان
اگر کنند به کوه و بدشت ژرف نگاه .
تا جهان باشد جهان را عبرت است
از حدیث بلخ و جنگ خانیان .
سالار خانیان را با خیل و باخدم
کردی همه نگون و نگون بخت و خاکسار.
مملکت خانیان همه بستاند
بر در ماچین خلیفتی بنشاند.
و با خانیان مکاتبت کنیم و از این حالها با ایشان سخن گوییم . (تاریخ بیهقی ).
آنکه چون سوی بخارا برد لشکر درفتاد
خانیان را در سر او خانه فریاد و انین .
پس سوی ماوراءالنهر رفت و سمرقند بستد بحرب و خانه ٔ خانیان از تخمه ٔ افراسیاب و خزینهای ایشان جمله با احمدخان بعراق آورد. (مجمل التواریخ و القصص ).
از خانیان گروهی کز خط شدند بیرون
جنگ آوران یغما جانشان زدند یغما.
ز هول رزمگهش خانیان بترکستان
اگر کنند به کوه و بدشت ژرف نگاه .
تا جهان باشد جهان را عبرت است
از حدیث بلخ و جنگ خانیان .
سالار خانیان را با خیل و باخدم
کردی همه نگون و نگون بخت و خاکسار.
مملکت خانیان همه بستاند
بر در ماچین خلیفتی بنشاند.
و با خانیان مکاتبت کنیم و از این حالها با ایشان سخن گوییم . (تاریخ بیهقی ).
آنکه چون سوی بخارا برد لشکر درفتاد
خانیان را در سر او خانه فریاد و انین .
پس سوی ماوراءالنهر رفت و سمرقند بستد بحرب و خانه ٔ خانیان از تخمه ٔ افراسیاب و خزینهای ایشان جمله با احمدخان بعراق آورد. (مجمل التواریخ و القصص ).
از خانیان گروهی کز خط شدند بیرون
جنگ آوران یغما جانشان زدند یغما.