جوره
لغتنامه دهخدا
جوره . [ رَ / رِ ] (اِ) همرنگ و هم وزن . || مقابل کوب (؟). || جفت چیزی . (برهان ). بعقیده ٔ مؤلف آنندراج این کلمه هندی فارسی شده است :
شهباز فلک جوره ٔ این کرکس نیست
چون خرقه ٔ شالم بجهان اطلس نیست .
در دهر کسی همسر این ناکس نیست
از پیش نرفته است و اندر پس نیست .
شهباز فلک جوره ٔ این کرکس نیست
چون خرقه ٔ شالم بجهان اطلس نیست .
در دهر کسی همسر این ناکس نیست
از پیش نرفته است و اندر پس نیست .