جزا دادن
لغتنامه دهخدا
جزا دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاداش دادن . مزد دادن . اجرت دادن . کیفر و مجازات کردن . دین . (ترجمان القرآن عادل بن علی ) :
یارب دوام عمر دهش تا بقهر و لطف
بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را.
به روز حشر که فعل بدان و نیکان را
جزا دهند بمکیال نیک و بد پیمای .
یا دولتا اگر بعنایت نظر کنی
واخجلتا اگر بعقوبت دهی جزا.
و رجوع به جزا شود.
یارب دوام عمر دهش تا بقهر و لطف
بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را.
به روز حشر که فعل بدان و نیکان را
جزا دهند بمکیال نیک و بد پیمای .
یا دولتا اگر بعنایت نظر کنی
واخجلتا اگر بعقوبت دهی جزا.
و رجوع به جزا شود.