26 فرهنگ

جرو

لغت‌نامه دهخدا

جرو. [ ج ِرْوْ] (ع اِ) بچه سباع چون سگ و گرگ وخرس و شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). جَرو. جُرو. در تمام معانی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع بکلمات مزبور شود.