بوسه ربا
لغتنامه دهخدا
بوسه ربا. [ س َ / س ِ رُ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔبوسه . (آنندراج ). آنکه در پنهانی بوسه میکند. (ناظم الاطباء). بوسه دزد. (فرهنگ فارسی معین ) :
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دستش باد .
دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است
ورنه لعل لب او بوسه ربا افتاده است .
|| کنایه از لب معشوق . (آنندراج ). || لیکن گاهی در صفت لب معشوق آمده و در اینجا (شعر زیر) کنایه از هوس انگیزی بوسه خواهد بود. (از آنندراج ) :
از زهر عتاب تو دلم چشمه ٔ نوش است
دادی به شکر غوطه لب بوسه ربا را.
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دستش باد .
حافظ.
دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است
ورنه لعل لب او بوسه ربا افتاده است .
صائب (از آنندراج ).
|| کنایه از لب معشوق . (آنندراج ). || لیکن گاهی در صفت لب معشوق آمده و در اینجا (شعر زیر) کنایه از هوس انگیزی بوسه خواهد بود. (از آنندراج ) :
از زهر عتاب تو دلم چشمه ٔ نوش است
دادی به شکر غوطه لب بوسه ربا را.
شیخ علی حزین (از آنندراج ).