بت چهره
لغتنامه دهخدا
بت چهره . [ ب ُ چ ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) که صورت چون بت دارد. بت روی . خوبروی . زیبا :
او تکیه زده بر چمن باغ و پیش او
آزادگان نشسته و بت چهرگان بپای .
بت چهرگان چابک چونانکه زلفشان
باشد همیشه بر سمن ساده مشکسای .
او تکیه زده بر چمن باغ و پیش او
آزادگان نشسته و بت چهرگان بپای .
بت چهرگان چابک چونانکه زلفشان
باشد همیشه بر سمن ساده مشکسای .