انقاه
لغتنامه دهخدا
انقاه . [ اِ ] (ع مص ) برخیزانیدن از بیماری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). از بیماری به کردن . (مصادر زوزنی ). از بیماری ، کسی را عافیت دادن : انقهه اﷲ من مرضه . (از اقرب الموارد). || گوش فراداشتن . (یادداشت مؤلف ): انقه لی سمعک (بصیغه ٔ امر)؛ گوش دار و بشنو سخن مرا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).