ابریزی

لغت‌نامه دهخدا

ابریزی . [ اِ ] (ص نسبی ) ابریز.
- ذهب ابریزی ؛ زر بی غش . زر ساو. ذهب خالص .زر طلا.

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما