26 فرهنگ

لقح

دیکشنری عربی به فارسی

مصونيت دار کردن , پاشيدن , کاشتن , افشاندن , تلقيح کردن , ابستن کردن , باردار کردن , واکسن زدن به , برضد بيماري تلقيح شدن