26 فرهنگ

یشمه

/yašme/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

پوست یا چرم خام؛ پوست حیوان که هنوز آن ‌را دباغت نکرده و فقط با مالش دست پرداخت داده ‌باشند: ◻︎ چو خوان نهاد نهاری فرونهد پیشت / چو طبع خویش به ‌خامی چو یشمه بی‌چربو (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۴۶).