یازیدن
/yāzidan/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. دراز کردن.
۲. (مصدر لازم) دراز و کشیده شدن
۳. (مصدر لازم) گرفتن چیزی؛ دست انداختن به چیزی.
۴. (مصدر لازم) روی آوردن؛ متمایل شدن: ◻︎ کنون از گذشته مکن هیچ یاد / سوی آشتی یاز با کیقباد (فردوسی: ۱/۳۵۱).
۵. (مصدر لازم) خود را خمیده و دراز کردن؛ خم شدن.
۶. (مصدر لازم) گلاویز شدن؛ آویختن.
۷. (مصدر لازم) حمله کردن.
۲. (مصدر لازم) دراز و کشیده شدن
۳. (مصدر لازم) گرفتن چیزی؛ دست انداختن به چیزی.
۴. (مصدر لازم) روی آوردن؛ متمایل شدن: ◻︎ کنون از گذشته مکن هیچ یاد / سوی آشتی یاز با کیقباد (فردوسی: ۱/۳۵۱).
۵. (مصدر لازم) خود را خمیده و دراز کردن؛ خم شدن.
۶. (مصدر لازم) گلاویز شدن؛ آویختن.
۷. (مصدر لازم) حمله کردن.