گشن/gaš[a]n/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بسیار؛ انبوه: ◻︎ به خرده توان آتش افروختن / پس آنگه درخت گشَن سوختن (سعدی۱: ۴۸ حاشیه).۲. دارای هیکل تنومند.