26 فرهنگ

گبز

/gabz/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. گنده؛ ستبر: ◻︎ با چنین گبزی و هفت‌اندام زفت / از شکاف در برون جستند تفت (مولوی: ۴۳۷).
۲. قوی.