کوه کاف/kuhkāf/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکوهکافنده؛ شکافندۀ کوه: ◻︎ برآن گونه زد نعرۀ کوهکاف / که سیمرغ بگریخت در کوه قاف (اسدی: ۳۹۱).