کلند/ko(a)land/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = کلنگ۱: ◻︎ کو حمیت تا ز تیشه وز کلند / این چنین کُه را بهکلی برکنند (مولوی: ۲۴۱).۲. کلون و قفل چوبی پشت در.