کافوربیز
/kāfurbiz/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. کافوربیزنده؛ کافوربار.
۲. [مجاز] بارندۀ برف: ◻︎ هوا کافوربیزی مینماید / هوای ما اگرسرد است شاید (نظامی۲: ۲۷۸).
۲. [مجاز] بارندۀ برف: ◻︎ هوا کافوربیزی مینماید / هوای ما اگرسرد است شاید (نظامی۲: ۲۷۸).