کاربین
/kārbin/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. کاربیننده؛ کارشناس.
۲. کاردان؛ ماهر: ◻︎ شکر ایزد را که ما را خسروییست / کارساز و کاربین و کاردان (فرخی: ۲۶۳).
۲. کاردان؛ ماهر: ◻︎ شکر ایزد را که ما را خسروییست / کارساز و کاربین و کاردان (فرخی: ۲۶۳).