کاربشول/kārbe(a)šul/فرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکارساز؛ کاردان: ◻︎ کاربشولی که خِرَدکیش شد / از سر تدبیر و خِرَد پیش شد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۰).