26 فرهنگ

چهارسو

/ča(ā)hārsu/

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. چهارطرف؛ چهارجانب؛ چهار‌سمت؛ جهات چهارگانه.
۲. [مجاز] دنیا.
۳. (اسم، صفت) نوعی پیچ‌گوشتی با سری متقاطع.
۴. [مجاز] چهارراه میان بازار؛ محلی که چهار بازار از آن منشعب می‌شود.
۵. [قدیمی] چهارراه.
۶. [قدیمی، مجاز] همه‌جا.
۷. (صفت) [قدیمی] چهارضلعی.
۸. (صفت) [قدیمی] ویژگی شکم سیر و بسیارپر.