چرب دست/čarbdast/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. چیرهدست؛ چابکدست؛ تردست؛ زبردست؛ جلد و چابک؛ کسی که در کار خود زبردست و ماهر باشد: ◻︎ سخن را نگارندۀ چربدست / به نام سکندر چنین نقش بست (نظامی: ۱۰۳۸).۲. هنرمند؛ شیرینکار.