چارگوشه/čārguše/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= چهارگوشه: ◻︎ آن را که چارگوشهٴ عزلت میسر است / گو پنج کن نوبه که شه هفتکشور است (اثیرالدین اخسیکتی: ۴۴)، ◻︎ چون فرودید چارگوشهٴ کاخ / ساحتی دید چون بهشت فراخ (نظامی۴: ۵۶۸).