چارپهلو
/čārpahlu/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. شکم بزرگ و پر.
۲. [مجاز] تنومند؛ فربه: ◻︎ زود در گل مینشیند کشتی سنگینرکاب / چارپهلو میکنی تن را ز آب و نان چرا (صائب: ۲۱).
۳. (ریاضی) چهارضلعی.
۴. (صفت) ویژگی چیزی که دارای چهار پهلو باشد.
〈 چارپهلو شدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] چاق شدن.
〈 چارپهلو کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] چاق کردن.
۲. [مجاز] تنومند؛ فربه: ◻︎ زود در گل مینشیند کشتی سنگینرکاب / چارپهلو میکنی تن را ز آب و نان چرا (صائب: ۲۱).
۳. (ریاضی) چهارضلعی.
۴. (صفت) ویژگی چیزی که دارای چهار پهلو باشد.
〈 چارپهلو شدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] چاق شدن.
〈 چارپهلو کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] چاق کردن.