چارسو/čārsu/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= چهارسو: ◻︎ در این چارسو هیچ هنگامه نیست / که کیسهبُر مرد خودکامه نیست (نظامی۵: ۷۸۲)، ◻︎ نباشد سپاه تو هم پایدار / چو برخیزد از چارسو کارزار (فردوسی: ۸/۳۵۸).