پیل گوش
/pilguš/فرهنگ فارسی عمید / قربانزاده
۱. (زیستشناسی) گل زنبق؛ سوسن: ◻︎ بر پیلگوش قطرۀ باران نگاه کن / چون اشک چشم عاشق گریان همیشده (کسائی: ۳۳).
۲. (صفت) آنکه گوشهای پهن مانند گوش فیل دارد: ◻︎ از آن پیلگوشان برآورد جوش / به هر گوشه زایشان سرافکند و گوش (اسدی: ۱۷۱).
۳. (صفت) آنچه مانند گوش فیل باشد.
۲. (صفت) آنکه گوشهای پهن مانند گوش فیل دارد: ◻︎ از آن پیلگوشان برآورد جوش / به هر گوشه زایشان سرافکند و گوش (اسدی: ۱۷۱).
۳. (صفت) آنچه مانند گوش فیل باشد.